در تمام دهههای گزارشدهیام، یکی از تحسینبرانگیزترین تجربیات من در سال 1989 در پکن به دست آمد، زمانی که ارتش آزادیبخش خلق چین را دیدم که سلاحهای جنگی را علیه انبوهی از معترضان غیرمسلح طرفدار دموکراسی پرتاب میکرد.
بنابراین من در سی و چهارمین سالگرد آن قتل عام در سطح شهر چند روز پیش که عذرخواهان دولت چین اصرار داشتند که هرگز اتفاق نیفتاده بود، وحشت کردم. حتی بدتر از آن، متوجه شدم که یکی از شاهدان عینی که آنها برای تأیید انکار خود به آنها اشاره کردند، من بودم.
همه اینها نشاندهنده تلاش دولت چین برای بازنویسی تاریخ است، بنابراین مفید به نظر میرسد که عقب نشینی کنیم و آنچه را که واقعاً در آن شب وحشتناک 3-4 ژوئن 1989 دیدم، بگویم.
جنبش دموکراسی چین به مدت هفت هفته در جریان بود و حمایت گسترده ای را برای دانشجویانی که میدان تیان آن من را اشغال کرده بودند به خود جلب کرد، زمانی که دولت در شب 3 ژوئن حدود 200000 یا بیشتر سرباز را برای حمله به پایتخت از چندین جهت فرستاد.
من در میدان تیانآنمن بودم که نیروها رسیدند و روی جمعیتی که در آن بودم آتش گشودند. ساعتها، از هر پوششی که پیدا کردم، تماشا کردم که جمهوری خلق چین مردم را قصابی میکرد.
مدافعان حکومت می گویند که معترضان خشونت آمیز بودند. این تا حدی درست است: جنبش دموکراسی صلحآمیز بود، اما در آن شب، غیرنظامیان خشمگین آجر و سنگ را به سوی سربازان پرتاب کردند و تعداد کمی را که از هم جدا شدند، لینچ کردند. دو نفربر زرهی را هم دیدم که با کوکتل مولوتف آتش زده بودند.
با این حال، تنها سربازان اسلحه داشتند، بنابراین آنچه در آن شب رخ داد، یک نبرد نبود، بلکه یک کشتار بود.
اغراق در وحشیگری دشوار است. دانش آموزی آن روز عصر از تحصیلات تکمیلی در ژاپن بازگشت، اما تاکسی او از فرودگاه نتوانست از خیابان صلح ابدی عبور کند. او بیرون آمد، سعی کرد از آن طرف عبور کند – و از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت. نوجوانی از خانوادهای که ما با آن نزدیک بودیم، صبح روز 4 ژوئن، دور از میدان تیانآنمن یا هر معترض دیگری با دوچرخه به محل کار خود میرفت و سربازان او را به ضرب گلوله کشتند.
من و همسرم و همکار خبرنگار تایمز، شریل وودان، با استفاده از هر ارتباطی که داشتیم، برای به دست آوردن آمار مرگ و میر در بیمارستانها و سردخانههای سرتاسر پکن سخت کار کردیم. تخمین ما در آن زمان که پای آن ایستاده ایم، 400 تا 800 کشته در پایتخت و چند هزار مجروح بود.
من در آن زمان چیز مهمی یاد گرفتم: قربانیان همراه با عاملان دروغ می گویند. پس از هر بی عدالتی وحشتناکی، ما وسوسه می شویم که به ستمگران بی اعتماد شویم و در عین حال ستمدیدگان را سست کنیم. در واقع، عاقلانه است که نسبت به همه طرفها بدبین باشیم، زیرا وقتی مردم از جنایات جان سالم به در میبرند، طبیعی است که با خشم پاسخ دهیم که خشم را برمیانگیزد یا آنها را به ادعای آگاهی دست اول از آنچه که فقط شنیدهاند سوق میدهد.
غربی ها خیلی زودباور بودند. سفیر بریتانیا در یک تلگراف گزارش داد که حداقل 10000 نفر کشته شده اند. نیویورک تایمز گزارشی از شاهدان عینی از قتل عام دانشآموزان در بنای یادبود قهرمانان خلق در میدان تیانآنمن را بازنشر کرد. سپس تایمز پاسخی از من منتشر کرد که در آن تاکید میکرد که هیچ قتل عام دانشآموزی در آن مکان دقیق در میدان صورت نگرفته است – دانشجویانی که در بنای یادبود بودند پس از مذاکرات دیوانهوار با افسران نظامی توسط یک موسیقیدان قهرمان، هو دژیان، اجازه خروج را پیدا کردند. سربازان معترضان را در خیابان صلح ابدی در بخش شمالی میدان، همراه با کشتار گسترده در غرب و در بسیاری از نقاط دیگر شهر به ضرب گلوله کشتند.
حامیان دولت چین انکار هرگونه قتل عام در پکن را تا حدی بر اساس آن مقاله من می دانند و پیشنهاد می کنند که من گزارش داده ام که هیچ قتل عام در هیچ کجا صورت نگرفته است. این دیوانه کننده است که تلاش های من برای اطمینان از سوء استفاده از سوابق تاریخی دقیق برای ترویج ساختگی های دولت چین است.
من این هفته با یک دوست روزنامه نگار چینی در ایالات متحده ابراز همدردی کردم. او خاطرنشان کرد که این تکذیبها در رسانههای اجتماعی ظاهری است و معمولاً در چین دیده نمیشود.
وی گفت: در داخل کشور چنین منکری جایز نیست. کی میدونه با انکارش با کنایه بازی میکنی؟ روشنفکران چینی در طوطی نویسی خطوط رسمی به شیوه هایی طنزآمیز و شوخ فوق العاده خوب هستند.
بنابراین، در داخل چین، دولت آنقدر روایت خود از رویدادها را بیان نمی کند، بلکه هر گونه بحثی در مورد این موضوع را از بین می برد. قابل ذکر نیست هنگ کنگ مخزن خاطره جنبش دموکراسی تیان آنمن بود، اما چین روح شهر را درهم شکسته و متفکران مستقلی مانند جیمی لای ناشر و فعال دموکراسی را زندانی کرده است.
چین عموماً در بازنویسی تاریخ کاملاً مؤثر بوده است، تا حدی با استفاده از زبان مشترک. در زبان چینی، انقلاب کمونیستی 1949 “آزادی” نامیده می شود، جنگ کره “جنگ برای مقاومت در برابر آمریکا و کمک به کره” است، و قحطی 1959-1962 ناشی از سیاست های مائو – احتمالاً بدترین قحطی در تاریخ جهان – بسیار خوب است. معروف به “سه سال بلایای طبیعی”.
انتظاراتی وجود داشت که اینترنت و انقلاب اطلاعاتی چین را باز کند. مخالف بزرگ لیو شیائوبو اینترنت را به عنوان “هدیه خداوند به مردم چین” توصیف کرد. تا کنون این امید محقق نشده است و لیو با وجود دریافت جایزه صلح نوبل زندانی شد و در بازداشت درگذشت.
پیچیدگی تاریخ البته در بسیاری از کشورها موضوعی است. میانمار قبل از شروع نسل کشی علیه اعضای گروه قومی روهینگیا، وجود آنها را انکار کرد و از آنها به عنوان مهاجران غیرقانونی یاد کرد. عربستان سعودی قتل دوست من جمال خاشقجی، ستون نویس واشنگتن پست را سفید کرده است. و حتی در ایالات متحده، جنگ های فرهنگی بر سر آموزش تاریخ و کنترل بر گذشته فراوان است.
جورج اورول در «1984» نوشت: «کسی که گذشته را کنترل می کند، آینده را نیز کنترل می کند».
با این حال، اورول ممکن است بیش از حد بدبین بوده باشد، زیرا در لهستان، رومانی، مغولستان، اندونزی، کره جنوبی و تایوان، من دیدم که تاریخ سرکوب شده در نهایت دوباره ظهور کرد – به قول یک ضربالمثل چینی، مانند «شاخههای بامبو پس از باران بهاری» ” در تایوان، قتل عام معترضان در سال 1947 زمانی غیرقابل ذکر بود. اکنون پارکی برای ادای احترام به قربانیان وجود دارد.
به اعتقاد من، روزی چین نیز از قهرمانان سال 1989 خود استقبال خواهد کرد. در این میان، تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که سعی کنیم حقیقت را گرامی بداریم – اغلب یک حقیقت درهم و برهم که هنوز اسرار را پنهان میکند – و در نتیجه نقش خود را در آنچه چک میلان کوندرا، نویسنده متولد شده، آن را “مبارزه حافظه در برابر فراموشی” توصیف می کند.