sbcmebanner

پنج فیلم علمی تخیلی برای پخش در حال حاضر

آن را در نتفلیکس پخش کنید.

دیلارا (نسلیهان آتاگول دوگولو) بی خیال و در حال گشت و گذار است: حرفه بازیگری او به خوبی پیش می رود و با دوست پسر داغ خود، سرکان (سرکان چای اوغلو) رابطه جنسی گرمی دارد. یک روز او برای بازی در یک تبلیغ شامپو استخدام می شود که در آن نقش هاندان، زنی متاهل در یک ازدواج سنتی را بازی می کند. این شغل رویایی دیلارا نیست، اما یک چک حقوقی زیباست، بنابراین او با دردسر شستن موهایش بارها و بارها زیر دوش کنار می آید.

و سپس دیلارا به عنوان Handan در دنیای Handan از خواب بیدار می شود. او با یک شوهر بدبخت به نام نکتی (نچیپ ممیلی) و دو فرزند خردسال زین شده است. سرکان نه می داند او کیست و نه دوستان و بازیگرانش. این فیلم ترکی به کارگردانی دنیز یورولمازر، به عنوان یک بازی واقعی و نسبتاً معمولی شروع می‌شود، زیرا انتظار می‌رود دیلارا برای یک خانواده بزرگ آشپزی کند، یک شغل تمام وقت کار کند و از کودکان مراقبت کند و در عین حال سعی در بازی کردن داشته باشد. اما «اوه بلیندا» (عنوان به برند شامپو اشاره دارد) تاریک‌تر و ناراحت‌کننده‌تر می‌شود، زیرا قهرمان ما عمیق‌تر و عمیق‌تر در مخمصه‌اش فرو می‌رود – مثلاً فیلم از پیامدهای خاصی که مربوط به انتظارات زناشویی است نمی‌ترسد. آتاگول دوگولو کاریزماتیک که همه اینها را در کنار هم نگه می دارد، فارغ از اینکه در کدام دنیایی است، عملکرد فوق العاده ای ارائه می دهد.

اجاره یا خرید آن در Vimeo از طریق Deaf Crocodile.

تاریخ سینما به اندازه‌ای قدیمی است که به سال‌هایی رسیده‌ایم که زمانی تصور می‌شد آنقدر دور بوده‌ایم که کارگردانان آن‌ها را با چشم‌اندازهای آینده‌نگر دور از ذهن تداعی می‌کنند. اما اکنون می‌توانیم ببینیم که آینده چه چیزی در انتظار ماست، زمانی که به حال ما تبدیل شود یا حتی، در مورد «زمان گل سرخ» ریستو جاروا، به گذشته نزدیک ما تبدیل شود. این فیلم در سال 1969 در فنلاند و یک سال بعد در ایالات متحده اکران شد و در سال 2012 اتفاق می‌افتد. (شرکت مستقل کارآفرین Deaf Crocodile در حال ارائه یک نسخه کاملاً بازسازی‌شده از این جواهر که مدت‌ها در دسترس نبوده است.) البته، جالب است که اوایل قرن بیست و یکم را تماشا کنید که در آن مردم روی تخت‌های بادی شفاف رابطه جنسی دارند، از رایانه‌های فعال با صدا استفاده می‌کنند و با تلفن‌های ویدیویی صحبت می‌کنند (از هر سه دو نفر بد نیستند).

فنلاند در سال 2012 به عنوان کشوری ظاهراً بت‌ناپذیر ظهور کرده است که درگیری از آن ناپدید شده است. شخصیت اصلی جاروا یک مجری خود راضی وضعیت موجود است، رایمو (آرتو تومینن)، که به سارا (ریتوا وپسا)، زنی که 36 سال قبل، در سال 1976 درگذشت، دوخته است – آیا شما دنبال می کنید؟ او تصمیم می گیرد با انتخاب بازیگری شبیه به «سرگیجه»، فیلمی درباره او بسازد به نام کیسه (دوباره Vepsa). اما همه چیز در بهشت ​​آینده نگر آنطور نیست که به نظر می رسد: ممکن است ناآرامی اجتماعی پنهانی وجود داشته باشد، ناگفته نماند که بازسازی تاریخ رایمو با مرزهای همیشه در حال تغییر حقیقت و واقعیتی که با آن روبرو هستیم همگام است. همه اینها، و فیلم نیز مانند یک فانتزی مد شیک به نظر می رسد.

آن را در آمازون اجاره یا خرید کنید.

آنتونیو (آلفرد انوک، بازیگر نقش دین توماس در فیلم‌های «هری پاتر») و آندره (موسیقی‌دان سو خورخه که در ایالات متحده برای «زندگی در آب با استیو زیسو» شناخته می‌شود) خود را در آپارتمان خود ربوده‌اند. بیرون نمیری می توانید دلیل آن را درک کنید: دولت برزیل در آینده نزدیک تصمیم گرفته است که شهروندان سیاه پوست (که اکنون به عنوان “ملانین بالا” نامیده می شود) را به اجبار به سفری یک طرفه به آفریقا بفرستد تا برای اصلاح برده داری – سیاست جدید در قانون اجرایی تدوین شده است. دستور 1888، به نام سالی که برزیل رسماً آن عمل را لغو کرد. این دو مرد، به بیان ملایم، در برابر این ایده مقاومت می کنند، و از آنجایی که آندره یک وبلاگ نویس است (او می گوید: «برمی گردد») و آنتونیو یک وکیل است، آنها به سیاست و تقویت اهداف خود عادت کرده اند. به سرعت یک جنبش مقاومت برای مقابله با تلاش‌های وزارت جدید بازگشت پدید می‌آید، با برخی از اعضای زیرزمینی سیاه‌پوست، از جمله همسر آنتونیو، کاپیتو (تایس آرائوخو)، در یک «پناهگاه آفریقایی».

طنز لازارو راموس غالباً به چشم می خورد، اما در بهترین حالت دندان خوش آمد می گوید: یک بوروکرات (آدریانا استیوز) بسیار خوشحال است که از دستورات پیروی می کند و همشهریان خود را جمع آوری می کند. یک زن همسایه ها را دزدی می کند تا بتواند آپارتمان آنها را برای دخترش ایمن کند. این فیلم این شیوه های پست را با کمک های شهروندان سیاه پوست به برزیل در کنار هم قرار می دهد، به شیوه ای که اغلب خنده دار و به طور مؤثر احساسی است.

آن را در اکثر پلتفرم های بزرگ اجاره یا خرید کنید.

در بهترین حالت، وحشت کیهانی باعث می شود بینندگان احساس کنند که موجودات کوچک و ناتوانی هستند که با چیزی روبرو هستند – یک موجود، یک مفهوم، هندسه غیراقلیدسی محبوب لاوکرافت – که دامنه آن چنان بزرگ است که درک آن به طرز نگران کننده و نگران کننده ای دشوار است. چیزی که در مورد کابوس تب پیدا شده توسط رابی بنفیچ شگفت آور است این است که او با بودجه 15000 دلاری به این مهم دست می یابد. طراحی صدا به تنهایی به طرز وحشتناکی پیچیده است: صحنه اول، که شامل تماس با 911 و فریادهای پر از خون است، بهترین تجربه (یا تحمل) روی هدفون است، و ملیله صوتی تنها از آنجا احساس انگیزتر می شود.

چهار دوست (بانفیچ، آنجلا باسولیس، میشل می و اسکات شامل) برای ساختن یک موزیک ویدیو به صحرای موهاوی می روند. همه چیز به گلدان می رود. اما چگونه؟ چرا؟ “The Outwaters” برای کسانی نیست که به دنبال روایت های مرتب هستند. ممکن است حلقه های زمانی وجود داشته باشد، اما شاید این فقط احساس یک بیننده (خوب: من) است که از هم گسیخته شده است. به نظر می رسد پورتال ها نیز شکل می گیرند، اما هیچ کلیدی وجود ندارد. و با این حال، فیلم در بهترین حالت خود نیروی هنری عجیب و غریب را اعمال می کند: شما نمی توانید از تماشا کردن دست بردارید.

آن را در آمازون اجاره یا خرید کنید.

داستان‌های زیادی از زمینی‌هایی که به ستاره‌ها نگاه می‌کردند و به دنبال نشانه‌هایی از زندگی بیگانه بودند، وجود داشته است. چویائو (زینگچن لیو) و سولومون (خورخه آنتونیو گوئررو) دو نفر از این دست هستند، در حالی که دوستان و خانواده آنها را به عنوان توپ های عجیب و غریب می دانند. چیزی که فیلم آنتونیو تیبالدی را از فیلم‌هایی که قبلاً چنین ناظرانی را به نمایش گذاشته‌اند متمایز می‌کند این است که چویائو و سولومون مهاجرانی هستند که در نیویورک دور از سرزمین‌های خود یعنی چین و مکزیک زندگی می‌کنند: آنها نیز بیگانه هستند. تیبالدی هرگز با آنها به عنوان “دیگری” رفتار نمی کند: فیلم او ممکن است کمی سختگیرانه باشد، اما همچنین صبور و همدلانه است – فضایی که با گرمی فیلمبرداری لوکا بیگازی بسیار تقویت شده است.

چویائو در روز در یک سالن ناخن کار می کند. در شب، ببر بی سر و صدا تهدید کننده (زائو وانگ) او را به رویارویی های فتیشیستانه با مشتریان مختلف می فرستد (او یک تراشه ردیابی مشابه آنچه برای حیوانات خانگی استفاده می شود در او کاشته است). او در بین دنیاها قرار دارد، درست مانند سولومون، که کارهای عجیب و غریب انجام می دهد و شیفتگی به چویائو پیدا می کند، او را به وضوح به عنوان یک روح خویشاوند می بیند. به دنبال فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم»، دو قهرمان داستان «ما موجودات زنده هستیم» در نهایت راهی جاده می شوند. چیزی که آنها به دنبال آن هستند ممکن است وجود داشته باشد، یا ممکن است نباشد. تنها چیزی که آنها مطمئناً یافته اند یکدیگر هستند.

Cornelius Mcgrath

درونگرا. قهوه خور. کاوشگر. متخصص تلویزیون بشارت بیکن لاعلاج. طرفدار فرهنگ پاپ

تماس با ما